06 Feb
06Feb


نه فرشته ام، نه شیطان، کیم و چیم؟ همینم!

نه ز بادم و نه زآتش. که نواده ی زمینم!

منم و چراغ خردی که بمیرد از نسیمی

نه سپیده دم به دستم، نه ستاره بر جبینم

منم و ردای تنگی که به جز من اش نگنجد

نه فلک بر آستانم، نه خدا در آستینم

نه حق‌حقم، نه نا حق. نه بدم، نه‌خوب مطلق

سیه و سپیدم: ابلق! که به نیک و بد عجینم

نه برانمش. نه در بر، کشمش. غم است دیگر!

چه بگویم از حریفی که من اش نمی گزینم؟

نزنم نمک به زخمی که همیشگی است، باری،

که نه خسته ی نخستین، نه خراب آخرینم

تب‌بوسه‌ایم از آن‌لب، به غنیمت است امشب

که نه آگهم که فردا، چه نشسته در کمینم

#حسین_منزوی

.

Comments
* The email will not be published on the website.